دلیر عباسی
«تفسیر آیهی 71-72 سورهی مریم»
ورود به جهنم :
وَإِنْ مِنْکُمْ إِلاَّ وَارِدُهَا کَانَ عَلَى رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیاً * ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیاً یعنی: همهی شما(انسانها بدون استثناء) وارد دوزخ میشوید.این امر حتمی و فرمانی است قطعی از پروردگارتان؛ سپس پرهیزگاران را نجات میدهیم، و ستمکاران را ذلیلانه در آن رها میسازیم.[1]
برخی از مردم و حتی برخی از مفسرین به اشتباه از آیهی فوق برداشت نمودهاند که انسانها همگی، مسلمان و کافر، نیکوکار و فاجر، خوب و بد داخل دوزخ میشوند و در آن عذاب میبینند ؛سپس افراد متقی و نیکوکار چون به اندازهی گناهان خویش عذاب دیدند، از آن بیرون آورده میشوند.توجه به آیهی 71 بدون توجه به آیات قبل و بعدش، این برداشت نادرست را ایجاد میکند ؛اما با دقت در آیهی 72 مشخص میگردد که متقیان از داخل شدن به جهنم رهایی مییابند و فقط ظالمان در آن انداخته میشوند.
کلمهی «ورود» در عربی به معنای «مرور کردن بر چیزی»، «بر لبهی چیزی آمدن» و «از بالا بر آن سیطره یافتن» ، است. چنانکه از ریشهی «ورود»، «مورد» به معنای «آبشخور» حیوانات آمده است؛ ظرف بزرگی که حیوانات برای نوشیدن آب داخل آن نمیروند؛ بلکه در کنار آن ایستاده و در حالی که بر آن مسلط هستند از آب داخل آن مینوشند؟
لذا معنی آیهی چنین میشود: «همهی انسانها (از پل صراط که) بر روی جهنم (نصب گردیده) میگذرند، متقیان از آن به سلامت از آن میگذرند و کافران در آن انداخته میشوند».
ضمناً در آیهی بعدی میفرماید: ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیاً «متقیان را از انداختن در آن نجات میدهیم ولی ظالمان را در آن میاندازیم.و نفرموده: «نُخرِجُ الذین اُتقوا و نبقی الظالمین فیها جثیاً» بدین معنی که پرهیزگاران را ازآن خارج میکنیم و کافران را در آن باقی میگذاریم.عذاب دوزخ آنچنان غیر قابل تحمل است که انداختن مؤمنان در آن به مدت چند لحظه هم، با حکمت خداوند همخوانی ندارد. آیا حکمت خدا ایجاب میکند کسی که یک عمر عبادت نموده و از برنامهای که خدا برایشان تعیین نموده، عدول نکرده؛ اما با وجود این دردوزخی انداخته شودکه محل کیفر و سزای کافران است؟!
این نوع برداشت درشعربرخی ازشاعران هم به چشم میخورد؛ یکی از شاعران در توضیح آیهی فوق چنین سروده است که:
صوفیان را اول به دوزخ میبرند
شستشوشان میدهند آنگاه به جنت میبرند
[گرچه عده ای از علما چنین معتقدند؛اما]هیچ یک از آیات قرآن به این موضوع صراحت ندارند که مؤمنان به اندازهی گناهان عذاب میبینند آنگاه به بهشت باز گردانده میشوند .آدمیان یا دوزخی خواهند بود یا بهشتی و سرنوشت آنان به هرکجا منتهی شود، دیگرراه برگشت نخواهد داشت و به همین دلیل در قرآن هم برای بهشتیان و هم دوزخیان کلمهی «خالدین» بکار رفته است.
قرآن جایگاه ابدی کافران و منافقان را دوزخ معرفی میکند آنجا که میفرماید: إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ کُفَّارٌ أُوْلَئِکَ عَلَیهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلائِکَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ * خَالِدِینَ فِیهَا لا یخَفَّفُ عَنْهُمْ الْعَذَابُ وَلا هُمْ ینظَرُونَ یعنی: کسانی که کفر ورزیدند و در حالی که کافرمردند (و با استمرار کفر و بدون توبه و پشیمانی، از دنیا رفتند) نفرین خدا و فرشتگان و همهی مردمان بر آنان خواهد بود. جاودانه در آن نفرین باقی میمانند (و همیشه در آتش دوزخ بسر میبرند) و نه عذاب آنان سبک میشود و نه مهلتی بدیشان داده میشود.[2]
در رابطه با جایگاه منافقان نیزمیفرماید: إِنَّ الْمُنَافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الأَسْفَلِ مِنْ النَّارِ... یعنی: بیگمان منافقان در اعماق دوزخ و در پایینترین مکان آن هستند... [3] و جایگاه ابدی متقیان را نیز معرفی میکند و میفرماید: قُلْ أَؤُنَبِّئُکُمْ بِخَیرٍ مِنْ ذَلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا خَالِدِینَ فِیهَا وَأَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِنْ اللَّهِ وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ یعنی:بگو: آیا شما را از چیزی با خبر سازم که از این (چیزهایی که که در دیدها آراسته و جلوه داده شده است) بهتر است؟ برای کسانی که پرهیزکاری پیشه کنند در نزد پروردگارشان باغهایی (در جهان دیگر) است که رودخانهها از پای (درختان) آنها میگذرد، در آن جا،جاودانه خواهند بود. (همچنین ایشان را) همسران پاکیزه (از هر پلیدی و نقصی) و خوشنودی خدا است. و خداوند (رفتار و کردار) بندگان را میبیند (و نیت درونی ایشان را میداند.) [4]
و به مؤمنان گناهکاری نیز که از گناه خود توبه میکنند، وعدهی بهشت میدهد و میفرماید: وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ یغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَلَمْ یصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ یعْلَمُونَ * أُوْلَئِکَ جَزَاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ یعنی: و کسانی که چون دچار گناه (کبیرهای) شدند، یا (با انجام گناه صغیرهای) بر خویشتن ستم کردند، به یاد خدا میافتند (و وعده و وعید و عقاب و ثواب و جلال و عظمت
او را پیش چشم میدارند و پشیمان میگردند) و آمرزش گناهانشان را خواستار میشوند ـ و به جز خدا کیست که گناهان را بیامرزد؟ ـ و با علم و آگاهی بر (زشتی کار و نهی و وعید خدا از آن) چیزی که انجام دادهاند پافشاری نمیکنند (و به تکرار گناه دست نمییازند.)، آن چنان پرهیزگارانی پاداششان آمرزش خدایشان و باغهای (بهشتی) است که در زیر (درختان) آنها جویبارها روان است و جاودانه در آنجاها ماندگارند،و این چه پاداشی نیکی است که بهرهی کسانی میگردد که اهل عملند (و برابر فرمان خدا کار میکنند.)[5]
زیرا با توبه آثار منفی گناهانشان محو شده است ومورد مغفرت خداوند واقع گردیدهاند و دیگر لزومی ندارد که خدا آنان را در مقابل گناهانشان به آتش دوزخ گرفتار سازد اما به اصطلاح مؤمنانی که آگاهانه(ودرحالی که می توانندجلوی نفس خود را بگیرند،) مرتکب گناهان میشوند، واجبات خود را انجام نمیدهند و حاضر به توبه هم نیستند، تفاوت چندانی با مشرکان ندارند؛ زیرا مشرکان نیز گرچه هیچ گونه التزام و پایبندی به دین خدا و اوامر و نواهی او نداشتتند؛ اما به وجود خدا اعتراف می کردند و حتی بتها را واسطهی بین خود و خدای میدانستند؛ اما این نوع اعتقاد آنان مقبول حق تعالی واقع نگردیده و پیامبر(ص)در طول نبوت خویش با این طرز تفکر به مبارزه برخاست. نهایتاً میتوان گفت: علم به سرنوشت این دسته را خداوند به علم خویش واگذار فرموده گرچه احتمال دارد سرنوشت بسیار خطرناکی در انتظارشان باشد.
برخی برای اثبات عدم خلود و ماندگاری ابدی این دسته در دوزخ، به آیات 105 و 106 سورهی هود استناد میکنند. که میفرماید:« یوْمَ یأْتِ لا تُکَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِی وَسَعِیدٌ * فَأَمَّا الَّذِینَ شَقُوا فَفِی النَّارِ لَهُمْ فِیهَا زَفِیرٌ وَشَهِیقٌ خالدینَ فیها مادامتِ السماواتُ والْاَرضُ الّا ماشاءَ ربُکَ إنَّ ربَّکَ فعّالٌ لِمایرید»یعنی:« روزی که این روز فرا می رسد کسی یارای سخن گفتن و دم بر آوردن ندارد، مگر با اجازه خدا. (در چنین روزی،مردمان دو گروه بیش نیستند:( دستهای از آنان (به سبب کفر و ضلال، به انواع عذاب گرفتارند و ) بدبختند، و دستهای (به سبب طاعت و عبادت، غرق در نعمتهای گوناگونند و ) خوشبختند. و اما آنان که بد حال و بد بیارند در آتش دوزخ جای دارند و در آنجا (در دم و بازدم خود) ناله و فریاد سر میدهند.آنان در دوزخ جاودانه می مانندتا آنگاه که آسمان ها وزمین (آنجا) برپاست؛مگراینکه خداوند توبخواهد(واوضاع را دگرگون کندوعذابی را جایگزین عذاب دیگر کند).بیگمان پروردگارتوهرکاری راکه بخواهدانجام می دهد.»
اینان معتقدند که استثناء الّا ما شاءَ ربُکَ ،بیانگر این است که گناهکاران غیر تائب بعد از مدتی از دوزخ خارج میشوند؛ اما باید گفت: این آیه بیانگر اثبات این ادعا نیست؛ زیرا اولاً نفرموده:.«الّا من شاء ربک» یعنی: «مگر کسانی که پروردگارت بخواهد»؛ بلکه فرموده: «الّا ما شاءربُک» یعنی: «مگر پروردگارت چیزی دیگری را اراده کند» پس این استثناء میتواند بیانگر مشیت و ارادهی مطلق و غیر مقید خداوند باشد؛بدین معنی که اگرخداوند بخواهد کافری را به بهشت و یا مؤمنی را روانهی دوزخ کند، کسی نمیتواند مانع ارادهی او باشد؛ ولی سنت خدا بر این نهاده شده همانگونه که وعده فرموده کافران را روانهی دوزخ و مؤمنان را روانهی بهشت نماید.ثانیاً اگر این استثناء بیانگر عدم خلود برخی از دوزخیان در دوزخ باشد، باید ماندگاری برخی از بهشتیان نیز
در بهشت دائمی نباشد زیرا این استثنا برای بهشتیان هم بکار رفته است در آیهی 108 سورهی هود میفرماید: وَأَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّةِ خَالِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتْ السَّمَوَاتُ وَالأَرْضُ إِلاَّ مَا شَاءَ رَبُّکَ عَطَاءً غَیرَ مَجْذُوذٍ یعنی: و اما کسانی که (به سبب انجام کارهای نیکو) خوشبخت شده اند (وارد بهشت گشته و) در بهشت جاودانه میمانند، مادام که آسمانها و زمین بر پا است، مگر اینکه خدا بخواهد (و اهل توحید بزهکار را وارد بهشت نسازد و به دوزخشان دراندازد و بعدها بیرونشان آورد و به بهشتشان برد. خداوند به افراد خوشبخت) عطیهی عظیمی میدهد که گسیختنی (و کاستی پذیرفتنی) نیست. در حالی که هیچ یک از علما و مفسرین تا به حال همچون ایدهای را مطرح ننمودهاند.
شاهد از احادیث:رَوی مسلم فی صحیحه عن ابی سعیدالخدری(رض)عن رسول الله(ص):«ثُمَّ یضرَبُ الجِسرُعلی جهنم.وتحِلُّ الشفاعةُ ویقولون: اللهم سلِّم اللهم سلِّم» قیل یارسولَ الله ما الجسرُ؟قال: دَحضٌ مُزِلَّة فیه خطاطیفٌ و کلالیبٌ و حَسَکٌ، تکونُ بنجدٍ فهیا شُوَیکه، یقالُ لها «السَّعدان» غیر اَنَّهُ لا یعلم ما قَدْرُ عِظَمِهَا اِلّا الله، تُخطف الناسُ بِأَعمالهم، فمنهم الموُبقُ بعلمه، و منهم المُجازَی حتی ینجو. فَیمُرُّ المؤمنون کَطَرف العین و کالبرق و کالریح و کالطیر و کأَجاویدالخیل و الرکابِ. فناجٍ مسلّم و مخدوشٌ مرسلٌ و مکدوسٌ فی نار جهنم.» 1 یعنی: «مسلم در صحیحش از ابی سعید خدری و آن هم از پیامبر(ص) روایت کرده که پیامبر (ص)فرمود: «پلی بر روی دوزخ زده میشود و ( خداوند به انبیا و اوالیاء اجازهی شفاعت میدهد و آن ها دعا میکنند که: پروردگارا مردم را نجات ده! پروردگارا مردم را نجات ده! از پیامبر سؤال میشود که این پل چیست؟فرمود: راهی لغزان است که در آن قلابهاو خارهای وجود دارد. همانند گیاهی که در منطقهی «نجد» وجود دارد و خارهای کوچکی برروی آن هستند که به آن «سعدان» گفته میشود با این تفاوت که جز خدا مقدار بزرگی آنها را نمیداند. مردم بواسطهی اعمالشان ربوده میشوند. برخی از آنها بواسطهی اعمالشان گرفتار میآیند برخی رها میشوند و نجات مییابند. مؤمنان در یک چشم به هم زدن از آن میگذرند برخی همانند برق ،برخی همانند باد ، برخی مثل پرنده و برخی هم مانند اسبهای تیزرو. برخی به سلامت نجات مییابند، برخی گرفتار میشوند سپس رهایی مییابند و برخی در دوزخ انداخته میشوند.»
«امام نووی» در شرح این حدیث میفرماید:« مردم سه دستهاند: دستهای نجات مییابند و گرفتار نمیشوند، دستهای بوسیلهی قلابها گرفتار میآیند سپس نجات مییابند و دستهی سوم در آتش دوزخ انداخته میشوند.»
امام نووی در جای دیگر میفرمایند: «إعلَمْ اَنَّ مذهبَ اهل السنةُّ و ما علیه اهلُ الحقِ مِن السلف و الخلف اَنَّ مَن مات موحِّداَ دخل الجنةَ قطعاً علی کل حالٍ » یعنی: «بدان که اهل سنت و اهل حق از سلف و خلف معتقدند هر که موحد بمیرد، در هر حالی که باشد قطعاً داخل بهشت میگردد.»
پاورقیها
--------------------------------------------------
صحیح مسلم . 1 . 169
[1]-قرآن کریم: سورهی مائده، آیهی 71 - 72.
[2]- قرآن کریم: سورهی بقره، آیهی 161 – 162.
[3]-قرآن کریم: سورهی نساء، آیهی 145.
[4]-قرآن کریم: سورهی آلعمران، آیهی15.
[5]- قرآن کریم: سورهی آلعمران، آیهی 135 – 136.
نظرات
زحمات آقای عباسی قابل تقدیر است اما همچنانکه در قسمت اول اشاره کرده است تحقیق را آقای عبدالفتاح خالدی انجام دادهاند و اخلاق دینی و عرفی اقتضا میکند که در هر شماره قیذ شود به مؤلف اشاره شود و آقای عباسی به عنوان مترجم و در نهایت ترجمه و اقتباس نوشته شود اگر چه کار ایشان را پس از تطبیق با اصل نوشتهی آقای خالدی تنها میتوان ترجمه نامید.